چشمه سار آنیاز
درود ای آبی دریای هستی درود ای آنکه بی من مست مستی درود ای زلال چشمه ساران درود ای شیرمردبختیاران

ای دریـــغا....بامدی,آ,داشت جنگ برنووتفنگ سرپرداشت زگدارصادق تاکِفت سیو/آن زمان جرملکی داشت دشمن باصدتفنگچی سرازیر زسیو/بسوی گدارسرازیرگشت چودیو بامدی بااندک مردجنگ/ باهوش واندیشه ی جنگ گسستندصف دشمن پوچ را/بریختندخاکسترکینه را آن زمان بامدی یک اندیشه داشت/مردمان خوب وبی کینه داشت بودندبهرهرکارهمه یکرنگ ویکدل/نبودبحث تش وتیره واولادوفنگ نداشت آدم فتنه وبد/گرهم داشت هیچکس ازاو دلخوش نبود / آدم بد,بدبودوحامی نداشت/رفیق راه وپایه نداشت /بهریک تکه زمین سوگند نبود/بحث پول وپارتی ورشوه نبود ارث مال وارث بودوبس/مردی و مردانگی راچاره بود ای دریغــــاکه مردان بزرگ مرده اند/جای پای خودراهم برده اند کوبزرگی .تابه او تکیه کنیم/چاره درد راپیش دل بی کینه کنیم.. ....پـــــــــــــــیروزمـــــــــــــــند

عضوشوید .نظردهید. عزیزشوید ..آنیـــــــاز)برای همــیشــه یــــــاد ونامــــش زنــــده خواهــــد ماند )


نوشته شدهیک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:سوگند ,نبود,, توسط mansoor
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.